دشت بی نشان
آتش گرفت شعر و شعوری که داشتم
گل زخم های سرخ و صبوری که داشتم
افسوس خلسه های پر از شور مرده اند
توفان ربود شعر حضوری که داشتم
در جاده های سرد و غم انگیز دور شهر
گم شد نگاه پر ز غروری که داشتم
حالا در این سیاهی شب ذوب می شوم
وقتی که نیست آن همه نوری که داشتم
دل را صدا کنید در این دشت بی نشان
باید دوبار جست سروری که داشتم
زهره عباس آبادی
(از مجموعه از حنجره باران)
خطه مرد خیز
آن خطه که مرد خیز و پر از گُرد است
بی غش، همه چون می بدون دُرد است
از پیر خرد سوال کردم که کجاست؟
گفتا به یقین که خطه بجنورد است
قاسم مهرنیا
( از مجموعه پرواز پرندگان با هم زیباست)
نقش خاطر
چشم بر هم زدنی بود
از کنار هم گذشتیم
من
نقش تو را به خاطر سپردم
تو
طرح مرا در هم ریختی
اکرم احمدی زاده
(از مجموعه از حنجره باران)