مریم ضیغمی- با «رویای خیس» رویاهایش بعد از سه سال تلاش و شرکت در کلاس های بازیگری کارنامه به واقعیت تبدیل شد و از میان 800 علاقمند و تشنه بازیگری او موفق شد تا به نقش اصلی فیلم درخشنده جان ببخشد و پایش به سینما باز شود. «محمد رضا غفاری» 29 ساله در رشته گرافیک تحصیل کرده و دو سالی است که دلی و حرفه ای در اوقات فراغت در کنار فیلم دیدن و مطالعه کتاب نقاشی هم می کشد. او فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» را در نوبت اکران دارد. با این هنرمند گزیده کار یک فنجان چای نوشیدیم و درباره کارنامه کاری اش گفت و گویی انجام دادیم.
آقای غفاری شما چند دوره با فیلم های مختلف در جشنواره حضور داشتید. می خواهم بدانم فیلم نامه « آخرین بار کی سحر را دیدی؟» و نقش تان چه ویژگی هایی داشت که پذیرفتید بازیگر فیلم باشید؟
اصلی ترین جذابیت برایم همکاری با فرزاد موتمن بود چون همیشه علاقمند بودم با او کار کنم. موتمن کارگردانی با سواد است و نتیجه کارش خوب و باعث افتخارم است که در کارنامه هنری ام اثری از او داشته باشم. البته فیلم نامه، بازیگران و گروه خوب بودند و نقشم را هم خیلی دوست داشتم و امیدوارم نتیجه اش هم خوب شده باشد.
در سال های بازی در سینما و تلویزیون بیشتر نقش های مکمل را بازی کردید تا اول. کوتاهی یا بلندی نقش برای تان اهمیت دارد؟
در فیلم «برف» نقش اول را بازی کردم. همه بازیگران فیلم «قاعده تصادف» نقش اول بودند. البته نقش کوتاهم در فیلم «کوچه بی نام » متفاوت بود. اندازه نقش برایم مهم نیست بلکه فیلم و گروه خوب اهمیت دارد. گاهی اوقات نقش اول اثری را بازی می کنی اما فیلم خوبی در نمی آید.
شما در رشته گرافیک تحصیل کرده اید چرا بازیگری نخواندید مگر به این حرفه علاقه نداشتید؟
درست است که گرافیک خواندم اما علاقه اصلی ام سینما بود بنابراین در سال های 80 و 81کلاس های آزاد بازیگری را درآموزشگاه بازیگری کارنامه گذراندم. استادان من پرویز پرستویی، شبنم طلوعی و پانته آبهرام بودند.
آیا پوران درخشنده شما را از طریق کلاسهای بازیگری آموزشگاه کارنامه برای بازی در فیلمش «رویای خیس» انتخاب کرد؟
خیر. با مدیر برنامه بهرام رادان آشنایی داشتم و او من را به پوران درخشنده معرفی کرد. البته پروسه انتخاب 6 تا 7 ماه طول کشید و من از میان 800 پسر برای فیلمش انتخاب شدم. درخشنده به من لطف و اطمینان کرد و توانستم وارد سینما شوم و خودم هم خیلی تلاش کردم. چون بازی در این فیلم موقعیتی است که می توانم خودم را نشان دهم و تقدیر و شانس و همه چیز دست به دست هم دادند تا وارد سینما شوم.
اکنون به آن جایگاهی که برای خود ترسیم کرده اید، رسیده اید؟
اگر انسان به جایگاهی که ترسیم کرده برسد دیگر تلاشی نمی کند اما از روندی که طی می کنم خوشحال هستم. من خیلی بازیگر پر کاری نیستم اما فیلم هایی را که از زمان ورودم تا کنون بازی کرده ام خیلی دوست دارم و برای بازی کردن در آن ها هیچ وقت پشیمان نیستم.
از میان فیلم هایی که بازی کرده اید کدام یک را بیشتر دوست دارید؟
همه نقش هایی را که بازی کرده ام دوست دارم. البته نقشم در فیلم «برف» را بیشتر دوست دارم چون بازی کردن در آن نقش برایم جذاب تر بود و جای کار و بازی بیشتری برایم داشت. این فیلم به سلیقه و روحیات شخصی ام نزدیک تر است. همکاری با همه کارگردان هایی که تاکنون با آن ها کار کرده ام، خوب بود و افتخار می کنم که با آن ها کار کرده ام. «محمدرضا هنرمند» کارگردان پیشکسوتی است که آرزویم بود با او همکاری کنم. در مورد فرزاد موتمن، هاتف علیمردانی و کیارش اسدی زاده هم همین طور.
نخستین روز بازی مقابل دوربین را به خاطر دارید؟
خیلی سخت و استرس زا بود. آن موقع دوربین ها نگاتیو 35 میلی متری داشت و مثل اکنون دیجیتال نبود و خیلی حساس بودند فیلم هدر نرود. نخستین روز بازی ام روزی بود که سکانس کافی شاپ گرفته شد و به یاد دارم18 تا 19 ساعت کار کردیم و وقتی به منزل برگشتم بی هوش شدم.
پس به سختی این حرفه پی بردید ؟
بازیگری حرفه سختی است البته با سختی کار آشنایی داشتم چون آگاهانه ورود پیدا کرده بود و 3سال کلاس های این حرفه را گذراندم. فضای کار هنری جدا از بحث مالی، دلی است یعنی باید با روح و دلت سر و کار داشته باشی. من درست است که در رشته گرافیک تحصیل کرده ام اما اکنون هم که نقاشی می کشم فرقی با بازیگری برایم ندارد.
شما که این اندازه به بازیگری علاقه داشتید و 3سال کلاس های بازیگری را سپری کردید چرا گرافیک خواندید؟
نمی دانم چون آن موقع طرز فکرم انتخاب رشته در هنرستان گرافیک بود. 16 سال پیش که انتخاب رشته می کردم خانواده ها هم سخت تر می پذیرفتند که فرزندشان سینما بخواند. همین که به من اجازه دادند به جای ریاضی و علوم تجربی یک رشته هنری بخوانم برایم خیلی خوب بود تا در فضایی باشم که بزرگتر شوم و سپس در رشته مورد علاقه ام فعالیت کنم.
نمایشگاهی از آثاری که کشیده اید، برگزار می کنید؟
دو سال است نقاشی می کشم البته به خاطر برگزاری نمایشگاه. اگر مجموعه کاملی شود که مردم دوستش داشته باشند تصمیم دارم نمایشگاه برپا کنم.
در اوقات فراغت جز کشیدن نقاشی چه کارهای دیگری انجام می دهید؟
بازیگری یعنی زندگی کردن و اگر بخواهم در حرفه خودم موفق شوم باید همه کار انجام دهم. اصل بازیگری زندگی کردن، معاشرت، فیلم دیدن و مطالعه کتاب است و تجربه کسب می کنم تا هر زمان برای بازی در فیلمی می روم بتوانم شخصیت جدیدی را بازی کنم. امیدوارم به گونه ای زندگی کنم که بتوانم موفق باشم.
حرف آخرتان با خوانندگان ما.
انشاءا... همه همیشه خوشحال باشیم.