حکایت کاغذ کاهی و بوی امتحان
نویسنده : علوی
گرد «چراغ های گرد سوز»
و دود چراغ خوردن
ادامه این شعر را کامل کنید: «توانا بود هر که دانا بود ...».
یادش بخیر با دیدن این شعر خوشحال می شدند که بقیه سوالات امتحان نیز مانند این ساده است، خیلی سریع مداد در دست می گرفتند و جواب سوال را می نوشتند. اما برخی از شاگردها همان جمله ساده ادامه شعر را نیز به یاد نمی آوردند و با نگاهی به دور و بر خود منتظر می ماندند تا شاید معلم رویش را برگرداند و آن ها بتوانند از روی برگه امتحانی بغل دستی خود جواب سوال را ببینند.
ماه امتحان
درس و کتاب و مدرسه، شعر و ادبیات فارسی، جغرافیا و علوم تجربی با آن کاغذها و جلدهای کاهی، بوی ماه امتحان را دوباره به یاد می آورند. همان روزهایی که دانش آموزان از کنار کوچه باغ های شهر با شیطنت می گذشتند و با شادمانی راه مدرسه را در پیش می گرفتند. در کلاس درس با فاصله می نشستند تا برگه های امتحانی آماده شود و به آن ها پاسخ دهند. صدای پای معلم که به گوششان می رسید، با ترس و لرز سرشان را از برگه امتحانی دوستشان بیرون می آوردند و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است.
از بر کردن
«آن روزها از معلم خصوصی و کلاس های تقویتی خبری نبود. اصلا دور و بر بیشتر بچه ها فرد با سوادی نبود که حتی برای رفع اشکالات درسی خود بخواهند از آن ها سوال کنند». این جملات را یکی از سالخوردگانی که هنوز روزهای مدرسه رفتن و امتحان دادن را به یاد دارد، بیان می کند و می افزاید: آن موقع برخی معلم ها بیش از حد سختگیر بودند، به خاطر دارم در دوران ابتدایی معلمی داشتم که وقتی درسی می داد، از ما می خواست که روز بعد آن درس را ارائه دهیم و به قول معروف «ازبر» کنیم. این شهروند که خود را «دبیری» معرفی می کند، ادامه می دهد: برای حفظ کردن درس های مختلفی که طی روز ارائه می شد، ساعت ها وقت می گذاشتم و همه آن ها را حفظ می کردم اما روز بعد که به سر کلاس می رفتم اگر کوچک ترین کلمه ای حتی یک «واو» را جا می انداختم و نمی گفتم، باید همان شب چندین صفحه جریمه مشق می نوشتم. وی می افزاید: در برخی درس ها مانند فارسی امتحان های شفاهی و کتبی گرفته می شد به این ترتیب که باید داستان یا شعری را که معلم می خواست، در سر کلاس ازبر می خواندیم و اگر نمره قبولی در هر دو امتحان کتبی و شفاهی کسب می کردیم در آن درس نمره می آوردیم.
وی به روزهای امتحانی آن دوران هم اشاره ای دارد و بیان می کند: بچه های امروزی در محیط های ساکت خانه درس می خوانند و حتی خانواده ها همین اندک رفت و آمدهایی را که امروزه باقی مانده است، در ایام امتحانات تعطیل می کنند تا مبادا فرزندانشان نتوانند درس بخوانند در حالی که در زمان قدیم تعداد بچه های خانواده ها زیاد بود و همه در یک اتاق کوچک دور هم جمع می شدند و زمان امتحانات درس می خواندند. آن روزها از برق هم خبری نبود، هیچ یک از خانه ها برق کشی نداشت و مجبور بودیم زیر نور چراغ های گردسوز و چراغ موشی درس بخوانیم. این شهروند اظهارمی دارد: درس خواندن در آن زمان با سختی های زیادی همراه بود به همین دلیل است که وقتی یکی از افراد قدیمی که به عنوان مثال 5 یا 6 کلاس سواد دارد، همیشه به جوان ترها می گوید این 6 کلاس سواد من با لیسانس شما برابری می کند چون به نظر می رسد آن زمان هم درس ها سخت تر بوده، هم شرایط درس خواندن خیلی سخت بود و مربیان مدارس نیز بسیار سختگیری می کردند. وی ادامه می دهد: امروزه با این که همه امکانات برای درس خواندن بچه ها مهیاست اما برخی از آن ها با این وجود بازیگوشی می کنند و خوب درس نمی خوانند.
فصل استرس
بانوی کهنسالی هم از استرس روزهای امتحانش می گوید و می افزاید: معلمان و مدیران آن زمان به درس خواندن و رعایت نظم و انضباط اهمیت زیادی می دادند و اگر هنگام امتحان دادن، دانش آموزی سرش را بر می گرداند به شدت تنبیه می شد. بانو «مستوفیان» ادامه می دهد: آن زمان هم مانند اکنون برنامه درسی به دانش آموزان داده می شد تا طبق همان برنامه درس هایشان را حاضر کنند و اگر دانش آموزی درس هایش را به خوبی نمی خواند و در امتحانات رد می شد، آن سال او را مردود اعلام می کردند و هیچ گونه بخششی در کار نبود.
«محمد سلیمانیان» یکی دیگر از ریش سفیدهایی است که به دوران درس و امتحان در زمان قدیم اشاره می کند و می گوید: حدود 65 سال پیش شب ها با استفاده از «چراغ توری» و «چراغ گردسوز» درس می خواندیم. البته وی به این نکته هم اشاره می کند که آن زمان هنوز به بجنورد برق نیامده بود و پس از گذشت چندین سال توسط یکی از بجنوردی ها در کوچه شهید «دستپاک» امروزی موسوم به کوچه برق کارخانه برق تاسیس شد که با وجود آن در ابتدای کار فقط شب ها برق داشتیم و از ساعت 4 صبح برق می رفت و باید در همان فرصتی که داشتیم یا طی روز درس می خواندیم.
وی از سختگیری های معلم های آن زمانه هم یاد و عنوان می کند: معلم های زمان قدیم به معنای واقعی سختگیر بودند و از هیچ گونه خطای دانش آموزان نمی گذشتند اگر به عنوان مثال دانش آموزی ناخواسته تنبلی می کرد و درس نمی خواند یا در امتحانی بنا به هر دلیلی موفق به کسب نمره قبولی نمی شد، در آن درس تجدید و در صورت قبول نشدن مجدد در آزمون، آن سال مردود می شد. به گفته وی گریه و زاری های مادران هم برای بخشش دانش آموزان بی فایده بود، وی ادامه می دهد: اگر دانش آموزی باز هم درس نمی خواند دوباره مردود می شد و او را از مدرسه اخراج می کردند.
وی عنوان می کند: زمان امتحانات نیز برگه های کاهی که خودمان تهیه می کردیم، روی میز می گذاشتیم و طبق برنامه درسی که به ما داده بودند، امتحان گرفته می شد به گونه ای که معلم سوال ها را می خواند و ما در برگه می نوشتیم و پاسخ آن را نیز در همان برگه می دادیم، یک روز امتحان حساب داشتیم، روز دیگر فارسی، یک روز هم دینی و روز آخر هم دیکته. هر چه بود با این که قوانین سختی حاکم بود اما روزهای شیرینی بود که زود گذشت و به خاطره ها پیوست.
درس خواندن های امروزی
روزهای سختی را پشت سر می گذرانند، در خانه بسته است، تلویزیون خاموش و همه میهمانی ها و رفت آمدها تعطیل شده است.
مادر هم از کارهای بیرون از خانه خود کم کرده است تا به اصطلاح بالای سر فرزندش باشد تا مبادا او لحظه ای از درس خواندن غافل شود و بتواند نمره خوبی در امتحانات کسب کند.
« یوسفی» یکی از شهروندانی است که همین شیوه را در این روزها برای موفقیت فرزندش در امتحانات در پیش گرفته است.
وی اظهار می دارد: بچه های امروزی بسیار بازیگوش هستند و امکانات رفاهی و تفریحی زیادی در اختیار آن هاست که سبب بازیگوشی شان می شود و کمتر به درس خواندن می پردازند بنابراین لازم است بر درس خواندن آن ها به ویژه در ایام امتحانات نظارت جدی شود. این حرف را مادر دانش آموزی دیگر هم تایید می کند و می گوید: پسر من هم کلاس سوم ابتدایی است و برای درس خواندن باید خواهش و التماس کنیم تا ساعتی را به درس خواندن اختصاص دهد، او بیشتر دوست دارد بازی های رایانه ای کند یا وقتش را با تماشای تلویزیون پر کند.
وی که تمایلی به ذکر نامش ندارد، ادامه می دهد: زمانی که کودک بودیم، فصل امتحانات که می رسید آن قدر دلهره و هراس داشتیم که از هر فرصتی برای درس خواندن استفاده می کردیم اما امروزه به جای این که بچه ها برای امتحان استرس داشته باشند و بخواهند برای غلبه بر این نگرانی بیشتر درس بخوانند، بر عکس شده است و والدین استرس بیشتری را تحمل می کنند. وی یکی از دلایل عمده این روند را در دسترس بودن همه امکانات برای بچه ها و سهل گیری برخی خانواده ها بر فرزندانشان عنوان می کند و ادامه می دهد: بیشتر خانواده های امروزی تک فرزند هستند و هر چه آن ها بخواهند در اختیارشان می گذارند و همین امر موجب شده است تا دیگر حرف والدین مانند زمان گذشته تاثیر زیادی بر بچه ها نداشته باشد و آن ها هر زمانی که بخواهند درس می خوانند یا تفریح میکنند.
وی که از این موضوع ابراز نگرانی می کند، می افزاید: اگر این روند ادامه یابد، دیگر کنترل رفتارهای بچه ها نیز از دست والدین خارج می شود.
این در حالی است که یک کارشناس ارشد امورتربیتی هم این موضوع را تایید می کند و یکی از دلایل سخت کوشی دانش آموزان زمان قدیم را علاوه بر سختگیری های اولیای مدرسه روش های تربیتی آن زمان عنوان می کند و می افزاید: روش های تربیتی که بیشتر والدین در آن زمان داشتند، باعث حرف شنوی بیشتر بچه ها می شد.
البته «کمالی» شیوه های سختگیرانه و مستبدانه در امور تربیتی بچه ها را رد می کند اما اذعان می دارد که چندگانه رفتار نکردن پدر و مادرها در گذشته و قاطعیت آن ها در گفتن حرف ها و خواسته هایشان باعث شده بود تا بچه ها به خوبی تربیت شوند و از آن ها نیز حرف شنوی داشته باشند اما امروزه به دلیل آن که برخی والدین در مقابل کوچک ترین خواسته بچه ها یا ناراحتی آن ها تسلیم می شوند با مشکلات زیادی رو به رو هستند و اگر این گونه شیوه های تربیتی ادامه پیدا کند، این مشکلات در آینده دوچندان خواهد شد.