گروه گزارش
این جا محله ای است در ضلع جنوبی شهر بجنورد، محله ای که خیابان «پژوهش» نام گرفته است؛ هرچند ساکنان این محله نسبتاً تازه تأسیس وجه تسمیه نام آن را نمی دانند، اما احتمالا وجود مراکز علمی و دانشگاهی در این مکان، موجب نام گذاری «پژوهش» بر آن شده است.
محله ای که یک سوی آن مهد پرورش تصمیمگیرندگان آینده این مرز و بوم است و سوی دیگر آن، به ناکجا آباد می رسد و تا چشم کار می کند، عرصه است و عرصه و این محله دو روی کاملاً متفاوت دارد!
از همان لحظه نخست ورود به خیابان پژوهش می توان پی برد که یک سوی این خیابان فرزند اصلی و سوی دیگر آن فرزند ناتنی شهر است! هرچند در دو سوی این محله کوچه های خاکی که پس از بارندگی به کوچه های گلی تبدیل شده است، به چشم می خورد اما سطح کوچه ها در یک سمت صاف است و شیبی ندارد این در حالی است که کوچه های سمت دیگر شیب های تندی دارد که با پیاده روی در آن ها و پیمودن انتها تا ابتدای کوچه، احساس فتح قله کوهی کوچک را به آدمی می دهد.
پیاده روهای یک سمت این خیابان هم بازسازی، زیباسازی و جدول کشی شده و پیاده روهای سمت دیگر همچنان بکر و دست نخورده باقی مانده است.
منازل این سوی خیابان تقریباً ساخت منظمی دارند و چیدمان شان در کنار یکدیگر، جورچین های کودکان را که با نظم و دقت خاصی کنار هم چیده می شوند، در ذهن تداعی می کند اما منزل های آن سوی خیابان، خط در میان و با فاصله از هم ساخته شده است، یک ساختمان و سپس تا چندین متر عرصه رها شده و دوباره یک ساختمان و باز هم عرصه!
در این خیابان مدرسه در تمام مقاطع و دانشگاه وجود دارد و اهالی برای رفت و آمد فرزندان شان به مدرسه دغدغه دوری راه و بعد مسافت و رفتن به محله ای دیگر را ندارند اما یک موضوع همیشه فکر آن ها را درگیر کرده است و آن سرعت بالای خودروها و موتور سواران در این خیابان است.
مسابقه سرعت
یکی از اهالی محل در این رابطه می گوید: در خیابان این محل هیچ سرعت گیری نصب نشده است و رانندگان خودروها و موتور سواران با سرعت بسیار بالایی در آن تردد می کنند و گاه سرعت ها به قدری بالاست که گویی در مسابقه سرعت شرکت کرده اند و با توجه به این که منازل در حاشیه خیابان واقع است، جرأت نمی کنیم کودکان مان را به تنهایی حتی مقابل در منزل بفرستیم زیرا هر لحظه احتمال بروز حادثه ای وجود دارد.
«خاکشور» می افزاید: بارها به دلیل سرعت بالای خودروها و موتورها در این خیابان، تصادف رخ داده است و تقریباً همیشه هم سواره ها به پیاده ها زده و مردم را راهی بیمارستان کرده اند.
وی به شیب تند کوچه های سمت چپ این خیابان اشاره می کند و می گوید: این شیب موجب می شود هنگام بارندگی، آب باران وارد منازل شود و بارها این اتفاق افتاده و خسارت هایی را به اهالی وارد کرده است.
وی تصریح می کند: بعد از بارشی نه چندان شدید، منزل ما هم مانند منزل تعداد دیگری از اهالی پر از آب شد و تا مدت 3 ماه قابل سکونت نبود اما متأسفانه هیچ یک از مسئولان ، در این مدت به فریادمان نرسیدند و هیچ کمکی نکردند.
محرومیت از مسجد و فضای سبز
محروم بودن ساکنان این محله از مسجد، حسینیه و فضای سبز، موضوعی است که «عابدین پور» از دیگر ساکنان این خیابان به آن اشاره می کند و اظهارمی دارد: بارها دلمان می خواهد در مراسم معنوی و یا نمازهای جماعت مساجد شرکت کنیم اما این محله مسجد و حتی حسینیه ای ندارد که بتوان به آن مراجعه و نماز را به جماعت اقامه کرد.
وی ادامه می دهد: این خیابان به دلیل سرعت بالای وسایل نقیله به ویژه برای کودکان بسیار خطرناک است و نمی شود به آن ها اجازه بازی در کوچه و خیابان را داد. از طرفی به دلیل آپارتمانی بودن منازل مسکونی، بچه ها در منازل هم نمی توانند بازی و انرژی خود را تخلیه کنند و سر و صدا و بازی آن ها در منازل موجب آزار همسایگان می شود. با این وجود این محله هیچ فضای سبز و یا پارکی ندارد که بتوان بچه ها را برای بازی به آن جا برد و فاصله نزدیک ترین پارک محله هم تا اینجا زیاد است و به راحتی نمی توان به آن رفت و آمد کرد و در نتیجه فرزندانمان تقریبا در منزل زندانی و مجبور هستند وقت خود را با بازی های کامپیوتری و یا تماشای تلویزیون بگذرانند که نه تنها برایشان مفید نیست، بلکه به آن ها آسیب هم وارد می کند.
دل شیر برای عبور از چهارراه
یکی دیگر از اهالی به وجود سگ های ولگرد به واسطه بیابان بودن یک سوی این محله اشاره می کند و می گوید: صدای سگ ها و در شب های سرد سال صدای زوزه گرگ ها بسیار گوش خراش است و ساکنان را آزار می دهد. علاوه بر آن همیشه باید بچه ها و زنان را کسی همراهی کند تا مبادا سگی به آن ها آسیب برساند و اگر سگی یکی از اهالی را گاز بگیرد، باعث بروز بیماری های مختلفی می شود.
وی به تردد نکردن تاکسی های عمومی و اتوبوس خط واحد در این محله هم اشاره و بیان می کند: چنانچه کسی بخواهد از اتوبوس خط واحد استفاده کند باید به ایستگاه دانشگاه آزاد در خیابان دیگری برود که عبور از چهارراه منتهی به خیابان های پژوهش، امام زاده و دانشگاه آزاد و الغدیر خود حکایت دیگری دارد و دل شیر می خواهد.
یک سوال
محله پژوهش را در حالی که انتها و سمت چپ آن به جایی ختم نمی شود و آخر شهر است، به مقصد دفتر روزنامه ترک می کنم و با خود می اندیشم چطور می شود یک سوی خیابان برای متولیان شهری اهمیت داشته باشد و سوی دیگر مانند فرزندی ناتنی، بدون توجه و رسیدگی باقی بماند؟!