فراموشی
مانده ام چگونه تو را فراموش کنم
اگر تو را فراموش کنم
باید سالهایی را نیز
که با تو بوده ام فراموش کنم
دریا را فراموش کنم
و کافه های غروب را
باران را
اسب ها و جاده ها را
باید دنیا را
زندگی را
و خودم را نیز فراموش کنم
«تو» با همه چیز من آمیخته ای ...
رسول یونان
فردا دیر است
تا شب نشده
خورشید را ...
لای موهایت می گذارم
و عاشق می شوم
فردا
برای گفتن
دوستت دارم
دیر است ...
جلیل صفربیگی
نگران
نگران درهای بسته نیستم؛
باز می شوند همه شان.
نگران تو ام که کدام طرف آستانه می ایستی.
رضا کاظمی