جای خالی ریش سفیدی درخانواده های کم جمعیت
تعداد بازدید : 409
نقش پررنگ تنهایی درقاب خانواده های تک فرزند
نویسنده : علوی
هسته کوچک خانواده ها این روزها کوچک تر و فقط از پدر و مادر و در برخی خانواده ها از یک فرزند تشکیل شده است. در زمان های قدیم خانواده ها بزرگ بودند و همه به طور دسته جمعی زندگی می کردند. بودن خانواده ها در کنار هم و متمرکز بودن هسته خانواده ها نعمت بزرگی برای آن ها محسوب می شد و می توانستند همدیگر را در امور مختلف یاری بخشند، از هم و غم هم آگاه باشند و در سختی ها به داد هم برسند اما کم کم با گذشت زمان، خانواده ها کوچک و کوچک تر شدند و دیگر از آن جمعیتی که همه در کنار هم زندگی می کردند خبری نیست.
بیشتر خانواده ها به داشتن 2 فرزند و در سال های اخیر یک فرزند بسنده کرده اند و در این میان برخی خانواده ها هستند که ترجیح می دهند فرزندی نداشته باشند. مستقل شدن خانواده ها هم هر چند مزایای بسیاری دارد اما معایب آن در سال های اخیر بیشتر از گذشته نمود یافت.یکی از شهروندان که از کوچک شدن هسته خانواده ها اظهار ناراحتی می کند، به برخی آسیب های این واقعه اشاره و بیان می کند: در زمان گذشته خانواده ها بزرگ و پر جمعیت بودند و از طرفی بیشتر خانواده هایی که با هم فامیل بودند در کنار هم زندگی می کردند که با این روش جوان تر ها می توانستند راه و رسم زندگی را بیاموزند و یا اگر مشکلی داشتند بزرگ ترها آن ها را راهنمایی می کردند و نمی گذاشتند مشکل پیچیده تر شود.
وی که خود را «قدرت زاده» معرفی می کند، ادامه می دهد: در سال های اخیر، جوانان با مشکلات زیادی برای پیدا کردن راه حل های مختلف در زندگی شان مواجه شده اند که اگر بزرگ ترها در کنار آن ها بودند و به اصطلاح پادرمیانی و ریش سفیدی بزرگترها بیشتر نمود داشت به طور حتم این مشکلات خیلی راحت برطرف می شد و کار به جاهای باریک کشیده نمی شد.شهروند دیگری که با او هم عقیده است، عنوان می کند: مشکل جوانان ما از جایی شروع شد که خواستند مستقل باشند و خانواده ها نیز کوچک شدند. «مقدسی» ادامه می دهد: در گذشته خانواده ها بزرگ تر بودند و همه در شادی و غم هم سهیم بودند و هنگام بروز مشکل به داد هم می رسیدند اما در حال حاضر خانواده ها آن قدر از هم دور هستند و مشغله کاری دارند که نمی توانند حتی زود به زود جویای احوال هم شوند.شهروندی دیگر هم با اشاره به برخی آسیب های کوچک شدن خانواده ها می گوید: شکل گیری خانواده های سنتی قدیم باعث می شد فرزندان و جوان ترها راه و رسم زندگی را از بزرگ ترها بیاموزند، علاوه بر آن داشتن خواهر و برادر به عنوان پشت و حامی در آرامش روانی افراد آن موقع تاثیر زیادی داشت.یک جامعه شناس هم در این باره عقیده دارد: در گذشته تعداد فرزندان زیاد بود، خانواده ها بیشتر پدر سالار بودند و با ازدواج هر یک از فرزندان گسترده تر می شدند و بیشتر آن ها با هم زندگی میکردند اما به تدریج این الگوی سنتی و تصویر خوشایند در چند دهه گذشته دستخوش تغییر و تحول های ریز و درشتی شده است؛ تا بدان جا که برخی معتقدند دامنه این تحولات به تدریج خانواده را به مرز فروپاشی سوق داد. بالارفتن سن ازدواج و مشکلات اقتصادی از جمله معضلاتی است که باعث کوچک شدن خانواده ها شده است زیرا مشکلات اقتصادی روز افزون به این موضوع دامن می زند همچنین با افزایش توقعات بشر در دنیای امروز برخی از زوجها ترجیح میدهند امکانات زندگی خود را به جای تقسیم باچند فرزند با یک فرزند تقسیم کنند.به گفته «رحیمی» هرچه خانواده مدرنتر شود، دچار تغییرات بیشتری خواهد شد و پایههای سنتی آن سستتر میشود البته همه ازدواجها به شیوه مدرن و با تصمیم دختر و پسر شکل نمیگیرند و ازدواجهایی که به شیوه سنتی و با تصمیم پدر و مادر شکل میگیرند وجود دارند که این نشان از تاثیرات متفاوت مدرنشدن بر خانوادهها دارد. وی با اشاره به این که افزایش سن ازدواج باعث نگرانی در مورد سلامت فرزندان و کاهش تمایل زوج ها به داشتن فرزندان بیشتر میشود، می افزاید: این روزها جوانان پس از ازدواج، ترجیح میدهند به صورت مستقل و به دور از والدین زندگی کنند که این پدیده شاید تجربه جدیدی برای آنها باشد، اما به دلیل مشکلات اقتصادی ناچار می شوند فرزندآوری را به تأخیر بیندازند.وی خاطرنشان می کند: درجامعه مدرن امروزی به دلیل کاهش شبکههای حمایتی، تک فرزندی افزایش یافته و از سوی دیگر رفت و آمدهای فامیلی نسبت به قبل کمتر شده و نزدیکترین اقوام بیش از سالی یکی، دو بار همدیگر را نمیبینند. ورود ابزارهای ارتباطی مجازی، گسترش شبکههای اجتماعی و مشغلههای روزمره زندگی ماشینی در محدود شدن روابط خانوادگی بی تاثیر نبوده است به طوری که بسیاری از روانپزشکان و روانشناسان معتقدند افرادی که با اقوام و خویشاوندان خود روابط محدود تری دارند بیشتر دچار افسردگی و سردی روابط میشوند.