مریم ضیغمی- اهل آبادان و متولد سال 1340 است. او از دوران جوانی با هم نسلانش همچون «ابراهیم حاتمی کیا» دوستانه جمع می شدند و فیلم می ساختند. کارهای مختلفی را در سینما تجربه کرده است؛ از دستیاری، بازیگری، نویسندگی و تدوین گرفته تا طراحی صحنه و لباس و کارگردانی. آن چه کارنامه «پرویز شیخ طادی» را برجسته می کند این است که با وجود تعداد معدود ساخته هایش همگی ماندگار شده اند؛ از دفتری از آسمان گرفته تا دایناسور، پشت پرده مه، روزهای زندگی و شکارچی شنبه. او با نخستین ساخته تلویزیونی خود، «بانوی سردار» مهمان خانه ها شد. این سریال بهانه ای بود تا با این کارگردان کارکشته به دوران کودکی اش سفر کنیم و مروری هم بر کارنامه اش داشته باشیم.
شما همیشه برای سینما فیلم ساخته اید، چه چیزی راضی تان کرد تا سریال تلویزیونی تان را بسازید؟
شخصیت بی بی مریم برایم ارزشمند و قابل احترام است و احساس دین شدیدی کردم و افسوس خوردم که چرا زودتر سراغ این سوژه نرفتم.
تاکنون تلویزیون به اسطوره های زن کشورمان در آثار نمایشی نپرداخته بود و سریال «بانوی سردار» برای نخستین بار روایت مقطعی از زندگی بیبی مریم، اولین بانوی سردار ایرانی را به زیبایی روایت می کند که با ایستادگی در مقابل انگلیسها تبدیل به اسطوره قوم خود میشود.
ابتدا بفرمایید جرقه اصلی نگارش این سریال در کجا خورد؟
این گونه احساس مسئولیت ها و احساس نیاز و پرداختن به زنان قهرمان جامعه ایرانی روند اجتماعی دارد و تمام جامعه را درگیر می کند. بانوان مملکت در عرصه های مختلف رشد می کنند. از این منظر معتقدم هر جای زمین ایران را بکنی به گنج می رسی. دست بر هر استانی بگذاری مملو از بانوان و مردان و حتی کودکان قهرمان است. قوم بختیاری مطالبه ای از رئیس سازمان صدا و سیما داشتند که چرا درباره قهرمانان این قوم ورود نمی کنند و کار فرهنگی و هنری انجام نمی دهند و آقای «علی عسکری» رئیس سازمان قول داده بود که درباره دو شخصیت برجسته بختیاری اثر داستانی ساخته شود و آن را به من پیشنهاد دادند.
من شناختی از شخصیت بی بی مریم نداشتم و برای آشنایی با این شخصیت به کتاب ها و منابع مختلف رجوع کردم. دست نوشته های بی بی مریم بختیاری را هم مطالعه کردم. با توجه به محدودیت ها و مصلحت های اجتماعی و قومیتی ترجیح دادیم و تصمیم گرفتیم یک اثر اقتباسی بر اساس محتوای زندگی این شخصیت و بر مبنای ظرفیت بودجه و توان و بنیه انسانی تلویزیون و استان بسازیم.
چطور به انتخاب شخصیت بی بی مریم (پانته آ سیروس) که کمتر دیده شده و نخستین حضور جدی او در تلویزیون بود، رسیدید؟
مشخصات فیزیکی او به شخصیت بی بی مریم می خورد. اسب در آن دوران مانند خودرو در این دوره بود و پانته آ سیروس نه تنها در سوارکاری تبحر داشت بلکه تیراندازی هم یاد داشت و خیلی زرنگ بود و تاختن با اسب بخشی از معیارهای انتخابش بود؛ بخش دیگر هم صدای پخته او بود و علاوه بر آن چهره پخته و سرد و گرم چشیده و زحمتکشی داشت. از همه مهم تر این که بازیگری باید برای شخصیت بی بی مریم انتخاب می شد که فراز و فرودهای شخصیت را بفهمد و باور کند و در شخصیت غرق شود و تمام ویژگی های این اسطوره را باور کند و به نمایش بگذارد و همه این عوامل سبب انتخاب او شد.
همکاری با معاونت امور استان ها در ساخت سریال چگونه بود؟
معاونت امور استان ها به معنی تلویزیون ملی و سیماست اما متاسفانه خود سیما خیلی تهرانی شده یعنی همه ساخته ها به تهران خلاصه می شود و اصلاً سیما را نمی توان گفت رسانه ملی بلکه رسانه تهرانی منطقه 2 است. تنها سیمای استان ها می ماند که می تواند رنگین کمان ایران را به نمایش بگذارد؛ تمام رنگ ها، بوها، جغرافیا، خرده فرهنگ ها، فرهنگ ها و سنت های مختلف. سنگینی به تصویر کشیدن این قابلیت ها بر گردن سیمای استان هاست و جالب این جاست که بودجه اش کاملاً پایین و شوخی است وظیفه ای به این سنگینی با بودجه بسیار اندک و تولید آثار سخت.
در تولید «بانوی سردار» چه مشکلاتی داشتید؟
با مشکلات زیادی رو به رو شدیم؛ لباس های محلی دست ساز گران بود، هزینه های اسکان هم همین طور، همچنین نبود امکانات و نیازمندی ها. می خواهم بدانم چرا سریال مان باید بودجه حداقلی داشته باشد و ما در «بانوی سردار» گرفتار تهیه لباس شدیم و نمی توانستیم آن را تهیه کنیم. گیوه، نمد و خوراک اسب نمی توانستیم تهیه کنیم و جای خواب و اسکان هم نداشتیم. همه عوامل به دلیل تغذیه نامناسب به بیماری های معده ای و روده ای و عفونت مبتلا شدند و همه این ها به خاطر این بود که ما با بودجه حداقلی کار می کردیم و یک گروه را با سختی هایی مواجه کردیم. در رفت و آمدها خیلی خطرها از بغل گوش مان رد شد.
فاز دوم سریال «بانوی سردار» در چه مرحله ای قرار دارد؟
طرحی را به معاونت امور استان ها ارائه دادیم و منتظر پاسخ شان هستیم. در بخشی از فصل دوم قطعاً به بانوی سردار می پردازیم و روند حرکت فرزندش علیمردان خان را داریم. طبیعی است که تا انتهای قصه، بی بی مریم به عنوان مادر این سردار حضور دارد.
پس باید سازمان از این پس بودجه بیشتری برای این گونه آثار اختصاص دهد.
می خواهم بگویم که تفکر حاکم بر رسانه ها پر کردن شبکه ها به هر قیمتی است. به ساده ترین شکل حامی مالی می گیرند و تبلیغات وسیعی می کنند، باید به مراکز استان ها رسیدگی کنند و بگذارند از این مراکز نسیم به دیگر مراکز و شهرهای بزرگ بیاید، از یکی اخلاق بیاید و استان دیگری معرفت و دیگری هم صداقت بفرستد تا دل ها به هم نزدیک شوند و بفهمیم ما در ایران هستیم و همه چیز آپارتمانی نیست.
در کارنامه تان آثار درخشان و ماندگاری را به ثبت رسانده اید و این نشان دهنده تعصب ملی تان است. دلیل ماندگاری و موفقیت آثارتان را در چه می دانید؟
محصولی که با دل ساخته و انرژی بیشتری برای آن صرف شود و تیم حرفه ای و دلسوز همکاری کنند و متن و موضوع انتخاب شده موضوع مردم باشد طبیعی است وقتی ریاضیات وارد فرمولش کنی جواب می دهد. من با دل و روحم وارد کار می شوم و آن را به مهارت تبدیل می کنم و بیشتر دلی است و کاری را که انجام می دهم باور دارم.
شما از زادگاه تان آبادان فعالیت خود را شروع کردید، از نویسندگی و دستیاری گرفته تا کارگردانی، تدوین و طراحی صحنه و لباس را تجربه کردید. عشق به هنر از زادگاه تان آمده است؟
جغرافیای زندگی ام خیلی روی تخیل ام تاثیر داشت. جغرافیای آبادان به گونه ای است که با فرهنگ های مختلف رو به رو هستیم؛ از انگلیسی ها، پالایشگاه و مهندس های خارجی گرفته تا کشتی های مختلف اروپایی حامل آدم هایی که از کشورهای دیگر همچون کویت، هندوستان، گرجستان و آمریکا می آمدند و آن جا پهلو می گرفتند. تصور کنید شبه جزیره و یک طرف آن دریا و دو سوی دیگرش رودخانه است و پل های مختلف و ماهی گیر و بلم، آب شیرین و شور و ... دارد و چنین صحنه و تخیلی روی من تاثیر گذاشت.
شما قبل از این که کارگردانی کنید در سال 71 در فیلم «از کرخه تا راین» ابراهیم حاتمی کیا بازی کردید و 17 سال بعد تجربه دیگری به عنوان طراح صحنه و لباس «آژانس شیشه ای» داشتید؛ در این باره بگویید.
درست است. 17 سال بین دو همکاری مان فاصله افتاد! آن مقطع فضای کار رفاقتی بود و برای تولید فیلم ها در هر قسمتی که نیاز بود به هم کمک می کردیم. من، ابراهیم حاتمی کیا، زنده یاد ابراهیم اصغرزاده و حبیب احمدزاده جمع می شدیم و کار می کردیم. حاتمی کیا یک بازیگر برای فیلم اش کم آورده بود و من بازی کردم.
چرا با وجود این که فیلم های خوب و خاطره انگیزی می سازید اما کم می سازید؟
هر کار جدیدی که بخواهم بسازم گویی نخستین کارم است و با ترس و لرز می سازم. هر اثری که بخواهم خلق کنم گویی موجود جدیدی، تازه تر و متفاوت تر است و برای اولین بار است وارد جزیره و مکانی می شوم و همیشه این ترس و وحشت را دارم و دچار غرور نمی شوم. همیشه استرس دارم که کار بعدی ام چه می شود و اصلاً ساخت فیلم راحت نیست و دچار اضطراب می شوم.