مریم ضیغمی- دیوار شیشهای، شاید برای شما هم اتفاق بیفتد، چند قدم نزدیک تر، گامهای معلق، ستاره سهیل، تصویر یک رویا و از یادها رفته، برخی آثار نمایشی هستند که «اکبر تحویلیان» تهیه کنندگی آن ها را بر عهده داشت. او این بار با قصه جذاب دیگری به قاب شیشه ای برگشته؛ قصه «خانه الیاسی» که خانه کودکان پرورشگاهی است و در آن زندگی و رشد می کنند و تربیت می شوند. آن ها با مشکلاتی رو به رو هستند. همین موضوع دست مایه سریال «از سرنوشت» شده است که در آن زندگی پرفراز و نشیب دو کودک به نام های «سهراب» و «هاشم» در خانه الیاسی در کنار چند آسیب اجتماعی از جمله کودکان کار و حاشیه نشینی در سه فصل به تصویر درآمده است. در گفت و گوی پیش روی تان با «اکبر تحویلیان» تهیه کننده این سریال همکلام شدیم.
سریال «از سرنوشت» موضوع جذابی را روایت می کند که تا به حال کمتر به تصویر درآمده است. این سریال تا رسیدن به مرحله تولید چه مراحلی را طی کرد؟
من تلویزیونی هستم و مسئولان سازمان لطف می کنند که اجازه می دهند با آن ها همکاری کنم. «از سرنوشت» یک سال و نیم در حال نگارش بود و آن را بهمن سال گذشته کلید زدیم و پیش بینی ما برای ۶۰ قسمت بود که ۴۰ قسمت آن به پایان رسیده و در حال ضبط قسمت های باقی مانده هستیم.
این سریال سه فصل از زندگی دو کودک پرورشگاهی به نام های سهراب و هاشم را روایت می کند و چه خوب است که همه گروه های سنی را در سریال تان در نظر گرفته اید.
قصه می طلبید که سه برش از زندگی این دو بچه را از ۱۱ سالگی، برش اول،۱۹ سالگی، برش دوم و ۲۸ سالگی، برش سوم در سه فصل به تصویر بکشیم. گروه های مختلف از جمله کودکان، نوجوانان، جوانان و خانواده ها بینندگان این سریال هستند. دغدغه های جامعه ما معضلات اجتماعی است که راه حل آنها به دولت برنمی گردد بلکه به فرهنگ و تربیت ما در خانواده و محیط های تربیتی برمی گردد.
هدف تان از استفاده از سه نویسنده برای روایت قصه «از سرنوشت» چه بود؟
دو هدف داشتیم؛ یکی این که ما باید آرام آرام کار جمعی و در کنار هم کار کردن را یاد بگیریم؛ این که با وجود این که ممکن است در مواردی نقاط مشترک نداشته باشیم چگونه به یکدیگر احترام بگذاریم، درکنار هم کار کنیم و هم افزایی داشته باشیم و وقتی در کنار هم کار می کنیم منیت ها را کنار بگذاریم. برای ما تمرین خوبی بود که آرام آرام یاد بگیریم در سریال هایی که در بیش از 200، 300 قسمت در سال های آتی ساخته خواهد شد، با یکدیگر تعامل داشته باشیم و یک سریال طولانی را طی یک سال کار کنیم.
انتخاب دو کارگردان بر چه اساسی صورت گرفت؟
در انتخاب کارگردان سریال اولین نکته این بود که به دنبال کارگردانی بودیم که بتواند با کودک راحت تر کار کند بنابراین با شناختی که از خردمندان و فیلم «بیست و یک روز بعد» داشتیم او را انتخاب کردیم. برای فصل نوجوانی هم کارگردانی را می خواستیم که با نوجوان ها خوب کار کند و علاوه بر آن بتواند از بازیگران کم تجربه به خوبی استفاده کند که به انتخاب آقای بذرافشان رسیدیم. در این فصل دو چهره مطرح هم نداریم. نکته دیگر این که می خواستیم آقای خردمندان از حالت کودکی خارج شود و تجربه او را در فاز یک به فال نیک گرفتیم و کارگردانی فاز سه را به او سپردیم که تجربه خوبی با افراد بزرگ سال دارد.
شما سال هاست با تلویزیون همکاری می کنید؛ سریال تان ممیزی نداشت؟
معتقدم سرمایه گذاری روی نیروها به آینده کشور و این حرفه و صنعت کمک می کند.
خدا را شکر ۴۰ سال است تلویزیون همکاری خوبی با ما دارد. ما تا الان ممیزی در سریال مان نداشتیم. جاهایی ممکن است اختلاف سلیقه های جزئی به وجود بیاید. به هر حال رسانه در اعماق خانواده ها نفوذ می کند و قاعدتاً باید نکات مهم تری را رعایت کنیم. به انتخاب خودت به سینما می روی اما تلویزیون به خانه ها آمده است و باید به لحاظ فرهنگی از جایی که داریم واردش می شویم مراقبت کنیم، حریم خانواده ها را باید رعایت کنیم، بنابراین نامش را ممیزی نمی گذاریم بلکه سازمان مراقبت می کند چون ما مهمان مردم هستیم اشتباهی از ما سر نزند.
برای نمایش معضلات اجتماعی، حاشیه نشینی و کودکان کار و کودکان پرورشگاهی چه تحقیقاتی انجام شد؟
ما دو محقق در کنار نویسندگان داشتیم که ۶ ماه تحقیق کردند اما مهم تر از این که بخواهیم معضلات اجتماعی درباره بچه های پرورشگاهی را بگوییم می خواستیم نشان دهیم که چگونه می توانیم در جوان ها برای کار و تلاش انگیزه ایجاد کنیم. هدف از ساخت سریال این بود که با همه سختی ها و موانعی که در جامعه هست انسان می تواند خوب و موفق باشد و نیاز به این همه زیاده خواهی نیست و با کار و تلاش دو بچه پرورشگاهی به جایگاه درستی می رسند.
در پایان بفرمایید از بازتاب های سریال راضی هستید؟
خدا را شکر بین مردم بازتاب ها خوب بود و بیننده خودش را پیدا کرده و با وجود این که در شبکه ای پخش می شود که مردم کمتر بیننده اش هستند ولی الان سریال ما را می بینند.