مرتضوی
خاطراتی که از سال های پیروزی انقلاب اسلامی به جا مانده با گذشت 41 سال خواندنی و قابل توجه است و در گوشه ذهن مردمی جاخوش کرده که خود سهمی در به ثمر رسیدن و حفظ آن با ثبت برگ هایی در دفتری پرشور و حماسی داشتند. حالا درست در آغاز دهه مبارک فجر و آغاز جشن های چهل و یکمین بهار انقلاب اسلامی سراغ بعضی از آن هایی رفتیم که روایتگر خاطراتی از جنس انقلاب هستند یا خود صحنه گردان رویدادهایی در آن دوران بودند؛ همان هایی که در روزهای اوج گیری انقلاب اسلامی در بجنورد، در قالب بخشی از دریای بیکران ملت انقلابی به ایفای نقش پرداختند و نهال انقلاب را آبیاری کردند.
راهپیمایی در بجنورد آن روزها
«گلیانی» در زمره فعالان انقلابی آن روزها به شمار می رود. او خاطراتی را از چند ماه باقی مانده به پیروزی انقلاب اسلامی برای مان نقل می کند و می گوید: آن روزها مسیر راهپیمایی از مسجد انقلاب بجنورد آغاز می شد و تا پای توپ و چهارراه مخابرات فعلی و گاهی میدان قیام شکل می گرفت و به میدان شهید ختم می شد. در یکی از راهپیمایی های بزرگ تاسوعا به همراه برادرم، تصمیم به دیوار نویسی شعار «درود بر خمینی» به همراه نصب عکس امام(ره) در مسیر راهپیمایی گرفتیم.
وی ادامه می دهد: با توجه به نظارت های ساواک و وجود گشت های آن، تصمیم گرفتیم بعد از نماز صبح شعار نویسی را آغاز کنیم تا صبح روز راهپیمایی چهره شهر و مسیر راهپیمایی متفاوت باشد.
وی خاطرنشان می کند: با وجود همه نظارت ها و سردی هوا، بالاخره موفق شدیم اما زمانی که به خانه رسیدیم، دستانمان به اندازه ای یخ کرده بود که آن ها را برای گرم شدن داخل چراغ والور بردیم و سوزشی عمیق سرتاپای وجودمان را فرا گفت، اما صبح روز بعد وقتی مردم دیوار نویسی و عکس امام(ره) را به یکدیگر نشان می دادند، این سختی و تلاش لبخند رضایت را بر لب های ما نشاند و این سوزش و درد را فراموش کردیم. او که در هدایت مردم در راهپیمایی و سر دادن شعار آن روزها نقش داشت، از این که بیشتر شعارهای آن روزها توسط نوارهای کاست یا افرادی که در راهپیمایی های تهران و قم حضور پیدا می کردند یا لابه لای اعلامیه های امام خمینی(ره) به دستشان می رسید، برای مان می گوید و خوب به یاد دارد که شعارها تاثیر شگرفی بر مردم حاضر در راهپیمایی می گذاشت.«گلیانی» اضافه می کند: شعار «ولیعهدت بمیرد، شاه خائن، چرا کشتی جوانان وطن را» در راهپیمایی هایی آن روزها توسط مردم بجنورد بیان می شد؛ درست چند ماه مانده به پیروزی انقلاب اسلامی این شعار که به دو بخش تقسیم شده بود و بخش اول توسط مردان و بخش دوم توسط زنان بیان می شد، چنان اثرگذار بود که اشک را از دیدگان افراد جاری می کرد.
استقبال از کارکنان نیروی هوایی
«بیژن پروان» سینه اش لبریز از خاطراتی است از روزهایی که ظلم و ستم حکومت پهلوی بر مردم سایه افکنده بود و خود دستی در نوشتن مجموعه ای از این خاطرات دارد. او این بار روایتگر قصه پیوستن نیروهای نیروی هوایی بجنورد به انقلاب می شود، آن هم در طول دهه فجر؛ درست هنگام استقبال مردم از نیروی هوایی شهرآباد.
او که خوب به خاطر دارد نیروی هوایی، نخستین نیرویی بود که رسماً به انقلاب پیوست و در حضور امام (ره) ادای احترام کرد، می گوید: بعد از آن کارکنان نیروی هوایی مستقر در شهرآباد، عازم بجنورد شدند، جمعیت گستردهای از مردم بجنورد نیز به استقبال آن ها رفتند و در روستای بیدک این دو گروه به هم رسیدند که صحنهای تماشایی و غرور انگیز رقم خورد. وی با اشاره به این که مردم با شاخه های گل و دود کردن اسپند، بچههای نیروی هوایی را روی دوش خود به همراه گل می چرخاندند، تصریح می کند: با انتقال نیروهای هوایی شهرآباد به مسجد انقلاب بجنورد، مراسمی برگزار و مرحوم آیت ا... «مهمان نواز» در کنار سخنرانی یکی از افسران نیروی هوایی، به تمجید از این افراد پرداخت و این امر موجب شادی نیروهای انقلابی شد در حالی که هنوز انقلاب پیروز نشده بود.
«مهدی الهی فرد» که مجموعه ای از خاطرات انقلاب را به رشته تحریر درآورده است در مجموعه «پینه به دستها» به نقل خاطراتی از «میرقاسم هاشمی نژاد» و«علی علیزاده کوشکی» از عاشورای 57 در امامزاده «دلاور» و انتخابات 12 فروردین 58 می پردازد که در ادامه از نظر می گذرانیم.
سال ها بود که عاشورا، میرفتیم امامزاده دلاور. امامزاده روی تپهای میان آشخانه و روستای خان قرار دارد. سال 57 هم طبق معمول، آماده شدیم که برویم امامزاده. رئیس حزب رستاخیز و دو، سهتا از رفقایش سر راه نشسته بودند و نیامدند. میدانستند که تظاهرات میشود. احتیاطاً سه نفر را تعیین کردیم در روستا بمانند و از خانهها مراقبت کنند. به آشخانه که رسیدیم؛ مداح نوحه میخواند:
امروز که عاشوراست یا عید قربان است
در کربلا امشب، شام غریبان است.
... به غلامحسین حمیدی گفتم:
ـ میتونی میکروفون رو بگیری و چند تا شعار بدی؟!
میکروفون را گرفت و گفت:
ـ بگو مرگ بر شاه! بگو مرگ بر شاه!
همه شعار دادیم:
ـ بگو مرگ بر شاه.
این اولین باری بود که علنی شعار دادیم. پیرمردی میگفت:
ـ بیاریها! به خدا همتون دیوانهاید! میدونید فردا چه بلایی سرتون میارن؟!
گفتم: حالا کار ازکار گذشته! هرکاری میکنند؛ بکنند.
تا امامزاده که دو کیلومتر راه است؛ علیه شاه شعار دادیم. از روستاهای دیگر هم آمده بودند. جمعیت زیادی بودیم. همه شعار میدادیم.
محقق، شیخ کشانک، آدم جسوری بود. زندان هم زیاد رفته بود. دستش را هم شکسته بودند. کنار امامزاده بر منبر رفت. غوغا کرد. هرچی به دهنش آمد به شاه گفت.
ـ اینها آدمکشند. مردم رو میبرند زندان اوین و شکنجه میکنند. برید ببینید اونجا چه خبره!
همه شعار دادیم:
ـ مرگ بر شاه.
عدهای هم بلند شدند و رفتند. مأمورهای پاسگاه، قدمبهقدم با ما آمدند؛ ولی دخالت نکردند. وقتی که برگشتیم؛ شیخ امانی، روحانی بیار، به چند نفری که نشسته و نیامده بودند راهپیمایی، گفت:
ـ شما با شمر و یزید چه فرقی دارید؟! اگه اون جا بودید، فکر میکنید کدوم طرفی بودید؟!
آنها فقط نگاهمان کردند. انگار که حرفهای شیخ را نشنیدند.
توزیع اعلامیه ها
سرهنگ «امیری» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس خراسان شمالی هم در زمره افرادی است که خاطراتی از حرکت های انقلابی دارد و از روزهایی که به عنوان سرباز در پادگانی در تهران حضور داشت و به همراه یک گروه برای توزیع اعلامیه ها و پیام های امام خمینی(ره) اقدام می کردند و تا تحویل دادن پادگان نظامی به نیروهای انقلابی و مردمی ایستادگی کردند، می گوید.
او از بحبوحه انقلاب در بجنورد و زمانی که او جوانی 18، 19 ساله بیش نبود و پی بردن به خانه ای که افرادی در آن مشغول ساخت مواد منفجره در حد فاصل چهارراه 17 شهریور تا میدان شهید بودند، می گوید که به همراه چند تن از جوانان در این مکان حضور پیدا و برای دستگیری افراد و تحویل دادن آن ها به مأموران اقدام کردند.
حضور فعال دانشجویان، دانش آموزان و فرهنگیان
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی هم به نقل بخشی از اتفاقات و جریان های مردمی در راستای به ثمر رسیدن انقلاب پرداخته است؛ با آغاز سال 57 مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی شدت بیشتری گرفت و در همه استانهای کشور باشکوه هر چه بیشتر ادامه یافت. با شروع مدارس، دانشجویان، دانش آموزان و فرهنگیان حضور فعالتر و بیشتری در جریان مبارزات مردمی داشتند. با فرا رسیدن محرم سال 57 مردم در دستههای عزاداری خشم خود را به رژیم پهلوی نشان دادند. مردم، دانشجویان، دانش آموزان و فرهنگیان خراسان شمالی نیز پا به پای سایر ملت ایران در صحنه مبارزه حضور داشتند.
مرحله جدید حرکت ها
در کتاب انقلاب اسلامی در بجنورد در خصوص اتفاقات نیمه دوم سال 1357 آمده است: آغاز نیمه دوم سال ۱۳۵۷، در بجنورد از مهر با آغاز حرکتهای دانشجویی، دانشآموزی و قشرهای فرهنگی همراه بود که با تشکیل جامعه فرهنگیان در ۶ مهر این سال، وارد مرحله جدیدی شد. در انستیتوی تکنولوژی که دانشجویانی از شهرهای مختلف تحصیل میکردند، برنامهریزی تظاهرات و راهپیمایی آن ها با معلمانی نظیر حجتالاسلام محمدی مقدم، حجتالاسلام میرزابابا مرتضوی، اصغر جمالی و... بوده است. دانشجویانی همچون محمودزاده و اصغر شفیع از فعالترین عناصر حرکت این مرکز بودند. در کنار بجنوردی ها دانشجویانی از شهرهای تهران و سبزوار در این حرکت ها سهیم بودند.
در جریان یکی از راهپیماییهای دانشجویان و دانشآموزان اگرچه شعارها تند نبود، ولی واکنش ها شدید بود، چون تمام تابلوهایی که در مسیر میدان بهمن، شهید فعلی و مربوط به اصول انقلاب سفید بود، شکسته شد.
از جمله راهپیماییهایی که طی ماهها صورت گرفت، راهپیمایی روز ۱۲ آذر سال ۱۳۵۷(مصادف با 2 محرم) است که به دلیل شهادت اولین شهید نهضت اسلامی مردم غیور بجنورد و جراحت گروهی از مردم اهمیت خاصی دارد.