حرف های «دارا» پسر «امین حیایی»
تعداد بازدید : 25
دوست دارم 80 میلیون نفر تشویقم کنند
مریم ضیغمی- کمتر بیننده ای می دانست که «امین حیایی» یک پسر بزرگ دارد تا این که «دارا حیایی» مقابل دوربین «حمید نعمت ا...» در فیلم «شعله ور» رفت و مقابل پدرش نقش آفرینی کرد. دارا که پدر را راهنمای خوب و الگوی کاری خود می داند متولد 11 شهریور 1375 در تهران است. او که با افتخار از پدرش سخن می گوید با سریال شبانه «از سرنوشت» مدتی است مهمان شبکه دوم سیماست؛ سریالی که سرگذشت دو کودک را در پرورشگاه از کودکی تا جوانی در سه فصل روایت می کند و دارا حیایی در این سریال نقش «هاشم»، یکی از شخصیت های اصلی را بازی می کند. به همین بهانه با او درباره پدرش، بازیگر شدنش و نقش اش در این سریال صحبت کردیم.
وقتی نقش به شما سپرده شد چه فاکتورهایی را در نظر گرفتید؟
من با کارگردان، آقای بذرافشان، خیلی صحبت کردم. چون فصل یک همزمان در حال پخش بود ما فرصت نداشتیم بازی بچه ها را ببینیم و با شناخت و اطلاعاتی که از دوران کودکی شخصیت ها داشتیم سعی کردیم به آن ها نزدیک شویم. تحقیق کردیم و آقای بذرافشان کمک مان کرد و مصاحبه ای از بچه ای پرورشگاهی دیدیم که خیلی شبیه داستان ما بود و ایده گرفتیم، از دردی که از بچگی داشتند و غمی که دیدند.
برای رسیدن به این شخصیت با توجه به زمان محدود چه شناسنامه ای را طراحی کردید؟
تصویر سازی کردم. فیلم نامه فصل یک را کامل نخوانده بودم اما داستان را می دانستم و برداشت هایی از شخصیت داشتم که بچه پرورشگاهی تمام زندگی اش دوستش و عاشق نغمه است ولی با دوستش که عین برادرش است خیلی متفاوت است. در زندگی خودم چنین دوست داشتنی را تجربه کرده بودم و خیلی از آن کمک گرفتم و این دوست داشتن را به آن نزدیک کردم.
شما هم در سینما کار کردید و هم در تلویزیون؛ با توجه به سختی کار در تلویزیون دوست دارید همکاری تان را با این رسانه ادامه دهید یا به سینما برمی گردید؟
حقیقت اش زیاد به دوست داشتن کاری ندارم و سعی می کنم برای آینده تصمیم نگیرم و حالم را بسازم و در آینده هر چه پیش آید فرقی ندارد؛ حال سینما و تلویزیون باشد یا شبکه نمایش خانگی؛ هدفم این است که مردم راضی و خوشحال باشند .
معمولاً برخی به بازیگرانی که والدین شان در این حرفه فعالیت می کنند می گویند با پارتی وارد شده اند و احتمالاً درباره شما هم گفته شده است.
عقیده دارم که وقتی پدر یا مادری فرزندی را به دنیا می آورند وظیفه دارند راهنمای او باشند. اگر یک فوتبالیست پدرش فوتبالست بوده و پسر بعد از ۳۰ سال همین حرفه را دنبال کند کسی به این آدم اتهام نمی زند که بابایش فوتبالیست بوده ولی در سینما متفاوت است و از کلماتی همچون پارتی بازی استفاده می شود که زیاد قشنگ نیست؛ من به این می گویم موقعیت. من اکنون در تلویزیون کار می کنم و در سینما هم با حمید نعمت ا... کار کرده ام که می دانید از آن دست کارگردان ها نیست که به راحتی به هر بازیگری نقش بدهد. تلویزیون هم بچه بازی نیست که به هر کسی نقش بدهند و بگویند چون فلانی هست او را آوردند. هیچ کس بازیگری را بر اساس پارتی انتخاب نمی کند. آن چه که مهم است و باید به آن برسیم این است که آدم ها توانایی خودشان را دارند.
دوره های بازیگری را هم گذرانده اید؟
پدرم دو سال پیش یک آموزشگاه سینمایی را راه انداخت و من هم یک سال بعد از تاسیس وارد آن شدم و از تک تک استادان حرفه ای یاد گرفتم که بازیگری چقدر جذاب و سخت است و می تواند آزار دهنده و خوشحال کننده باشد.
نمونه بارزش پدرتان است که در سال های فعالیت اش بارها زیر عمل جراحی قرار گرفت و معتقدم بازیگری حرفه پرخطری است.
موافق حرف تان هستم. در سریال «از سرنوشت» دو مرتبه پایم شکست. در سکانسی یکی از بچه ها را دنبال می کردیم و به ساختمان خطرناک و خرابه ای رفته بودیم و حفره هایی داشت که باید خیلی مراقب می بودیم، یک قسمت آن کاملاً خیس بود و من باید در پیچی می پیچیدم؛ آن دوستی که جلو می دوید نپیچید و مسیر ما جدا شد و من تا آمدم مسیرم را اصلاح کنم پایم پیچ خورد و تاندون آن پاره شد.
با وجود این، آن چه که در دل مردم جای می گیرد بازی خوب بازیگر است.
صد درصد این میراث بازیگران است و ما سختی اش را می کشیم که آن را از خود به یادگار بگذاریم.
آیا شروع فعالیت تان در بازیگری با فیلم «شعله ور» بود یا قبل از این فیلم هم بازی کرده بودید؟
بچه که بودم در سریال «مسافر پر دردسر» بازی کردم و بعد کلاً از دنیای بازیگری جدا شدم.
بازگشت دوباره تان به دنیای بازیگری با پارتی بود؟!
8 روز آقای نعمت ا... به شیوه های مختلف از من تست گرفت که ربطی به خود فیلم نداشت. پدرم می گفت اگر یک درصد فکر می کنی نمی توانی، نیا.
برای بازی در مقابل پدرتان فکر کنم هم دل تان گرم بود که پدرتان در کنارتان بازی می کند و هم استرس داشتید که در مقابل بازیگر مطرحی بازی می کنید؛ درست است؟
استرسم برای این بود که بابا روی من تمرکز داشته باشد و روی بازی خودش تمرکز نکند اما از یک جایی به بعد دیدم او به من ایمان کامل دارد و بازی را به خودم سپرده و کل تمرکزش را روی خود و نقش اش گذاشته است که این خیلی برایم ارزشمند بود. سعی می کردم در دست و پایش نباشم(می خندد).
بارزترین ویژگی پدرتان چیست؟
بزرگ ترین ویژگی پدرم این است که می تواند لبخند بر لب آدم ها بیاورد. به این که پدرم آدم معروف و مطرحی است، افتخار می کنم.
دوست دارید در این حرفه به کجا برسید؟
به جایی برسم که 80 میلیون نفر تشویقم کنند.
در پایان این گفت و گو اگر صحبتی دارید بفرمایید.
وقتی حس کردید نمی توانید کاری را انجام دهید و خسته شده اید و توانایی ادامه کار را ندارید فقط به یاد بیاورید که چرا اینجایید.