تعداد بازدید : 44
حسین محب اهری فیلم ساز می شود
حسین محب اهری نخستین فیلم سینمایی خود را مقابل دوربین خواهد برد.این پیشکسوت عرصه بازیگری در این باره به خبرنگار ما گفت: سال هاست روی طرح فیلم نامه ای کمدی کار می کنم که نامش را موقتا «ماشالله مردی برای تمام فصول» و یا «ماشالله برادر ایشالله» گذاشته ام. حسین محب اهری ادامه داد: تصمیم دارم در نخستین ساخته سینمایی خود از چهره های برجسته کمدی استفاده کنم. البته صحبت هایی هم با تهیه کنندگان مطرح انجام داده ام که در آینده بعد از بستن قرار داد نام شان را اعلام خواهم کرد.وی که در سریال تلویزیونی در حال پخش «معمای شاه» نقش دکتر ایادی، پزشک مخصوص شاه را ایفا کرده است، درباره بازی خود در این سریال گفت: برای بازی در این نقش تاریخ معاصر مربوط به دوران پهلوی دوم را مطالعه کردم تا بتوانم به بهترین شکل نقشم را ایفا کنم تا برای بینندگان باورپذیر تر باشد.وی تصریح کرد: هم چنین سریال «دور دستها» به کارگردانی جواد ارشادی و ۲ فیلم سینمایی «قشنگ و فرنگ» به کارگردانی وحید موسائیان و «سه بیگانه در سرزمین ناشناخته» به کارگردانی مهدی مظلومی را نیز آماده پخش و اکران دارم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گفت و گو با «روح ا... کمانی» بازیگر سریال «کیمیا»
تعداد بازدید : 118
طول و عرض نقش برایم اهمیت ندارد
مریم ضیغمی- هر بازیگری به نحوی وارد این حرفه شده است، یکی از طریق دوست یا آشنا، دیگری از طریق تحصیلات آکادمیک و آن یکی هم از طریق گذراندن دوره های بازیگری. «روح ا... کمانی» هم سرنوشت جالبی برای ورود به این حرفه دارد.
او می گوید: «از گذشته بازیگری را دوست داشتم . در کلاس های بازیگری حمید سمندریان شرکت کردم و در سال های 80 و 81 در آزمون شرکت کردم و حدود یک سال و نیم دوره دیدم. هم زمان با آموزش، تئاتر هم کار می کردم و اکنون در کنار کارهای دیگر هم بازیگری تئاتر را ادامه می دهم». او با سریال شبانه «کیمیا» در نقش «بیژن» پسر عمه کیمیا میهمان قاب شیشه ای است و همین بهانه باعث شد پای صحبت های او بنشینم.
شما دانش آموخته رشته ارتباطات هستید. چطور به بازیگری علاقمند شدید؟
من از گذشته بازیگری را دوست داشتم . در کلاس های بازیگری مرحوم حمید سمندریان شرکت کردم و حدود یک سال و نیم دوره دیدم. مرحوم سمندریان به همراه خسرو دهقان، مهدی فخیم زاده، اسماعیل شنگله و گاهی هم هما روستا اساتید ما بودند.
هم زمان با آموزش، تئاتر هم کار می کردم.
در کنار کارهای دیگر هم بازیگری تئاتر را ادامه میدهم.
اغلب بازیگران خوب و مطرح معتقدند که خانه اول شان تئاتر است و شما هم پایه و اساس کارتان را با تئاتر آغاز کردید و اکنون با لذت از آن حرف می زنید.
تئاتر بازیگر را قوام می آورد و برای روزهای سخت آماده می کند. نخستین کار تصویری من بازی در سریال «حس سوم» به کارگردانی مهدی فخیم زاده بود و او من را به تلویزیون آورد.
با وجود این که بازی در فیلم ها و سریال های مختلف را تجربه کرده اید تصور می کنم با سریال های «هوش سیاه» و «کیمیا» دیده شدید.
«هوش سیاه» در زمان پخشش خیلی دیده شد. من همه کارهایی را که انجام دادم، دوست داشتم چه در کارهایی که نقشم کوتاه بود و چه بلند. به قول معروف طول و عرض نقش برایم اهمیت ندارد و مهم خود نقش است. البته نقشی که خیلی برایش زحمت کشیدم و دوستش داشتم «دولت مخفی» بود و شاید چون کار بنا به دلایلی یک دست نبود دیده نشد. دولت مخفی نقطه مهمی در کارنامه ام است. این را هم بگویم که این روزها هم با سریال «کیمیا» دیده شدم و مردم در اماکن عمومی من را بیژن صدا می زنند.
چون 2 سال از وقت خود را برای بازی در سریال «کیمیا» صرف کردید از آن دست بازیگرانی هستید که دل کندن از نقش برای تان سخت باشد و تا مدتی با نقش درگیری ذهنی داشته باشید؟
من این گونه نیستم. ابتدا درباره بیژن بگویم که هر چند قسمت و پراکنده وارد قصه می شود و مانند دیگر بازیگران روزهای زیادی سر کار نبودم. ما یاد گرفتیم که این نقش را بازی کنیم و بعد از مدتی سر کار دیگری می رویم. در سریال «دولت مخفی» صحنه ای بود که تیرباران نمی شدم و تنها آنها قصد ترساندن من را داشتند و در این سکانس چون سیم چاشنی را از زیر فنس ها رد کرده بودند و دست هایم به فنس ها بسته و گوشه ای از سیم لخت بود برق من را گرفت. آن روز هم خیلی سر صحنه من را کتک زده بودند اما زود فراموش کردم و سر کار دیگری رفتم و با شرایط و نقش دیگری آشنا شدم.
چرا در سینما تجربه جدی ندارید و بیشتر در تلویزیون حضور دارید؟
همه بازیگران علاقه دارند در سینما کار کنند و خیلی خوب است ولی در سینمای ما در همه فیلم ها چند بازیگر مشترک حضور دارند و همه شبیه یکدیگر بازی می کنند و تنها لباس ها و دیالوگ های شان عوض می شود بنابراین چون من رانت و یا بند و پارتی ندارم و یا هر دلیل دیگری وجود دارد که در سینما نباشم و امیدوارم شرایطی پیش بیاید که حضور داشته باشم.
متاسفانه نقش فروشی معضلی است که در فضای هنری وجود دارد و سبب می شود تا برخی از بازیگران خوب بیکار بمانند.
همین طور است. حمید رضا آذرنگ با وجود این که خیلی دیر وارد سینما و تلویزیون شد ولی خیلی خوب بازی می کند.
به یاد دارم روزهایی را که او خیلی در تئاتر برای ارائه درست نقش تلاش می کرد. البته بازیگرانی آمدند که گفتند مثلا دی کاپریوی سینمای ایران است اما ماندگار نبودند و بعد از چند فیلم رفتند چون کف روی آب بودند.
چرا در رشته ارتباطات تحصیل کردید؟
چون به این رشته علاقه داشتم. یکی از دوستانم دانشجوی این رشته بود و کتاب هایش خیلی برایم جالب و جذاب بود و وقتی سر کلاسش رفتم دیدم تجزیه و تحلیل سینما یا رادیو و تلویزیون داشتند، بنابراین تصمیم گرفتم در این رشته تحصیل کنم.
شنیده ام شما سه برهه زمانی از شخصیت بیژن سریال «کیمیا» را بازی می کنید. در آوردن نقش و طراحی چهره برای بازیگری که سه برهه زمانی از یک شخصیت را بازی می کند، سخت است و گاهی اوقات گریم ها غیرواقعی، خنده دار و تصنعی جلوه می کند نمونه بارزش سریال «ستایش» است که مورد انتقاد هم قرار گرفت. با توجه به این که اغلب شخصیت ها تا میانسالی شان روایت می شوند امیدوارم که گریم ها و بازی ها غیر واقعی از کار در نیاید.
در این سریال کارگردان خیلی به کار اشراف داشت البته نقش هایی هستند که بازیگری مقطع گذشته را ایفا کرده و حال باید 50 سالگی شخصیت را بازی کند. من ابتدا می ترسیدم و می گفتم مگر می توانم به نقشم نزدیک شوم و آیا سن و سال میانسالی به من می خورد. تست گریم خدا را شکر خوب در آمد. طراحی چهره دیگر بازیگران را در مقطع میانسالی ندیده ام و امیدوارم گریم آن ها هم خوب از کار در آمده باشد. اما این را قبول دارم که اگر دقت کافی نشود گریم بازیگر خوب از کار در نمی آید. البته اگر گریم هم خوب شده باشد بازیگر باید در رفتارش دقت کند. اگر در جوانی تند و تیز هستم در پیری این گونه نیستم و ریتم کند می شود و در صحبت کردنم مکث می کنم. من در تئاتر هم نقش پسر را نمی پذیرم چون می ترسم خراب شود و آبرویم برود!
از سختی ها و شیرینی های بازی در سریال «کیمیا» بگویید.
در سریال، صحنه تروری اتفاق می افتد که چند شخصیت اصلی حضور دارند. در این صحنه اتفاقی برایم افتاد که تا مدتی نشستن برایم مشکل بود و از جایی پرت شدم ولی برایم صحنه جالبی بود. یا همان صحنه که پخش شد و من با فلاسک، به سر و کله ساواکی یعنی شخصیت تورج با بازی رضا توکلی می زدم تا بی هوش شود و از دستش فرار کنم خیلی مواظب بود که ضربه ای به او نزنم. یک مرتبه کات خورد و رضا توکلی ناگهان سرش را برگرداند و فلاسک در چند میلی متری از کنار صورتش رد شد و نزدیک بود فلاسک با صورتش برخورد کند. خاطره دیگری هم دارم و یک مرتبه سر تئاتری آلو را با هسته خوردم و صدایم گرفت و باید سر کار کیمیا می رفتم تا صحنه های تظاهرات را فیلم برداری کنند. با آن که صدایم خیلی گرفته بود اما مجبور بودم با آن حالت جیغ بزنم.
اوقات فراغت خود را چگونه سپری میکنید؟
کلاس زبان می روم. همیشه فیلم می بینم و کتاب هم مطالعه می کنم. آخرین کتابی که خواندم «رازهای سرزمین من» نوشته رضا براهنی است و توصیه می کنم این کتاب خوب را مطالعه کنید.
ناگفته های این گفت و گو.
عوامل سریال «کیمیا» در شرایط بد مالی کار کردند. هنوز دستمزدهای مان را به طور کامل دریافت نکرده ایم و برخی ها اصلا دستمزد نگرفته اند. معتقدم اگر تلویزیون بودجه را به اندازه کافی، درست و به موقع پرداخت می کرد کیمیا بهتر از این در می آمد. چون دو فاز از فیلم نامه سریال کامل بود و همه عوامل خوب بودند.
ما همیشه در تقویم مان روزهای محرم، ماه رمضان یا عید نوروز را داریم اما همیشه تلویزیون ما بی برنامه است و چند روز مانده به ماه رمضان یا عید، سریال کلید می خورد و این نشان دهنده شرایط نا به سامان تلویزیون است.
این ها گریبان سریال کیمیا و از این دست سریال ها را گرفته است. مهم ترین بحث در سریال سازی بحث مالی است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 49
مینیون ها، موجودات دوست داشتنی
«مینیونها» بدون شک یکی از موفقترین انیمیشنهای امسال بود که با غوغایش در گیشهها، تبدیل به دومین انیمیشن پر فروش تاریخ شد. در این گزارش به نقل از اینترنت، نگاهی به نقاط ضعف و قوت این انیمیشن انداختهایم. مینیونها تکتک ثانیهها و لحظاتش را با یک فلسفه مشخص به مخاطب ارائه میکند. نشاندن لبخند بر لب بیننده و نگه داشتن آن تا پایان. این روزها، لذت تماشای این انیمیشن دقیقا مانند نوشابه گازدار خنکی است که در یک بعد از ظهر داغ، سر بکشید. «مینیونها» به حدی ساده و در عین حال زیبا است که میتواند در ۹۰ دقیقه مخاطبش را از هر فکر و ناراحتی خلاص کند و در تکتک ثانیهها لبخند را بر لب وی بنشاند. همانگونه که از یونیورسال انتظار داشتیم، مینیونها مانند قسمت های اول و دوم «من نفرتانگیز» داستانی روان و ساده را یدک میکشد، اما همین قصه بدون پیچیدگی را آنقدر پر تلاطم و بامزه روایت میکند که برخلاف انتظارتان، درگیر ماجراهای این موجودات زرد کوچک و خاص می شوید و برای آنها و اهداف شان ارزش قائل میشوید. سرنوشت و اتفاقاتی که در آینده برای شان رخ میدهد برای تان مهم است و در عین این که تمام دقایق فیلم چیزی شبیه به یک شوخی خندهدار به نظر میرسد، خیلی مواقع دغدغههای شان را جدی میگیرید! البته این وسط یک اتفاق خیلی بد هم روی داده است.
درباره مینیون ها
مینیونها ثانیه به ثانیهاش را بر اساس شخصیتهایش چیده و هیچ وقت از ابزار «داستانپردازی بینظیر» برای افزودن جذابیت خود بهره نمیبرد اما نوع قصهگویی این داستان به شکلی است که در آن برخی ماجراها ناخواسته جدی میشوند و اهمیت پیدا میکنند. قصه در نقطه اول از چیزی بیشتر از«سه تا مینیون و یک زن عجیب و غریب» تشکیل نشده است اما در ادامه تصویرسازیهایش را آنقدر خوب به سرانجام میرساند که روایت قصه سادهاش، مهم، تاثیرگذار و حتی در ابعادی معنادار به نظر میرسد هرچند، در اغلب دقایق اینگونه نیست و مینیونها در اغلب سکانسهایش هدفهای سادهتری را دنبال میکند. اینجا با موجوداتی رو به رو میشوید که در عین سادگی و بچگانه بودن شان، خیلی محکم قصهشان را روایت میکنند. قصهای که به تنهایی بیمعنی و احمقانه است و فقط با وجود آنها معنا میگیرد.قصهای که هیچ ارزشی برای مخاطب بزرگسال ندارد و صرفا کودکان را راضی میکند. در حقیقت، فیلمنامه اثر به معنی واقعی کلمه پوچ و خالی از جذابیت است و برخلاف انیمیشن محبوب دیگر این روزها یعنی «پشت و رو» در هیچ نقطهای مخاطب عام را جذب خود نمیکند اما همانگونه که گفتم، شکل روایت مینیونها به گونهای است که اصلا این وسط کسی حواسش به داستان نباشد و همه به دنبال دیدن شوخیهای بیشتر از مینیونهای قصه باشند.
داستان
داستان از آغاز حیات بر روی کره زمین آغاز و در سال ۱۹۶۸ وارد بخش اصلی خود می شود. سکانسهای ابتدایی فیلم به سبب زیبایی و تفاوت شان با یکدیگر، در جذب مخاطب موفقند اما متاسفانه به خاطر دیده شده تکتک آنها در تریلرهای پیش از اکران، رسما تکراری هستند و چیز خاصی ارائه نمیکنند. در ادامه ماجرا، مینیونها که از نداشتن رئیسی بد طینت و پست ناراحتند، زندگی خود را در اوج بیهیجانی میگذرانند و از لحظه به لحظه آن متنفر هستند. در این بین، یکی از این موجودات زرد(که گویا کمی از مابقی عاقلتر است) دست به کار میشود و همراه با دو مینیون دیگر یعنی باب و استوارت(که برخلاف او در ابعادی غیرقابل باور احمق هستند) سفری طولانی را برای یافتن یک وحشی بیصفت آغاز میکنند. در ادامه راه، آنها در یک اتفاق تصادفی و جالب به خدمت اسکارلت شرور در میآیند و تصمیم می گیرند تاج ملکه انگلستان را بدزدند. این تمام قصهای است که مینیونها دارد. داستانی ابتدایی و کودکانه که فقط به درد کودکان زیر ۷ سال میخورد و در هیچ نقطهای فراتر از آن نیست و این ثابت میکند که مینیونها یک اثر صرفا تجاری است که تا جای ممکن از اضافهگویی و تلاش برای بهتر بودن پرهیز کرده است. فیلم برای بچهها در نقطه انتهایی بینظیر بودن قرار گرفته اما برای بزرگسالان حقیقتا در نقاطی آزاردهنده به نظر میرسد.
شخصیت پردازی ضعیف
فیلم به طور واضح در شخصیتپردازی، ضعیف و پر عیب است و این یکی از آن موضوعاتی است که برخی دقایق حقیقتا روی اعصاب بیننده میرود. البته، بزرگترین نقص شخصیتی حاضر در مینیونها یعنی اسکارلت شرور، به خاطر صداگذاری قابل باورِ ساندرا بولاک قابل تحملتر شده است اما باز هم صورت مسئله را پاک نمیکند.برخلاف جریان اصلی فیلم(که بیمحتوا و صرفا برای نشان دادن مینیونها جلو میرود) تک سکانسهای جدیتر و بزرگسالانهای نیز در این انیمیشن به چشم میخورد.بخشهایی هم چون فیلمنامه و شخصیتپردازی مینیونها نزدیک به خارقالعاده است. دنیای ساخته شده برای انیمیشن و محیطهای مختلفی که مینیونها برای پیشبرد ماجراهای شان در آنها قدم میگذارند به حدی زیاد و پرجزئیات هستند که انتظارش را ندارید. محیطسازی و خلق دنیای صورت گرفته در این انیمیشن، آنقدر عالی است که در تکتک لحظات خود را همراه با شخصیتهای قصه احساس میکنید و دقیقا مانند آنها وارد غارهای یخی، مکانهای ممنوعه و اتاق پادشاه انگلیس میشوید. به این جذابیتها، موسیقی فیلم را هم اضافه کنید؛ تنها فاکتور این اثر که مثل مابقی نیست و اتفاقا فقط مخصوص بزرگسالان ساخته شده است. اینجا خبر از آن آهنگهایی نیست که سادهترین و کوچکترین بچههای جامعه امروز هم آنها را میشناسند و بیشتر ترکهایی که میشنوید جدی و قابل قبول به نظر میرسند. البته یکی از نکات مثبت مینیونها این است که همین جریانهای متفاوت با روایت اصلی را نیز طوری در فیلم جا داده که مخاطب اصلی(یعنی کودکان) اذیت نشوند.
نکات منفی و مثبت
مینیونها داستان ضعیفی دارد و در بخشهای فنی عالی است اما در فیلمنامه، قصهای مناسب کودکان زیر ۷ سال را روایت میکند.فرقی نمیکند چه سنی دارید، فرقی نمیکند چهقدر ریزبین هستید و چهقدر به جزئیات و اشکالات توجه میکنید، اصلا اینها را به کلی فراموش کنید! اگر میخواهید ۹۰ دقیقه شاد و دوستداشتنی را بگذرانید و بارها از اعماق وجود بخندید، مینیونها دقیقا همان چیزی است که این روزها به دنبالش میگردید.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 24
اصطلاحات سینمایی
موج نو: موج نو اصطلاحی است که از سینما گران فرانسوی نشأت گرفت واز اوایل دهه 1950آغاز شد . این جریان در سال 1962 به اوج خود رسید. بیشترین توجه فیلمسازان این جریان ، دست یافتن به سبک شخصی است.
موج نوهایی که از ساختارهای سنتی سینمایی به ستوه آمده و به دنبال خلاقیت در آثار خود بودند دراین راه به تعاریف سنتی توجه چندانی نداشتند و دیدگاه های اگزیستانسیالیستی ( اصالت وجود بشر) دراین آثار جایگاه ویژه ای داشت.آن ها به لحاظ تکنیکی به شیوه هایی ساده چون استفاده از دوربین روی دست ، فرآیندهای تدوینی ساده ، ارجاع به کنایات تعریف شده وآثار فیلمسازان قبلی گرایش داشتند وپوچگرایی از ویژگی های نظری آن ها بود.
فیلمسازانی چون « کلود شابرول » ، « ژان لوک گدار » و « فرانسوا تروفو » ازمشاهیر موج نو بودند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
چهره ها
تعداد بازدید : 24
دانیال حکیمی
دانیال حکیمی که در این سال ها همیشه یک سریال خوب در تلویزیون داشته و به عنوان یک ستاره در سریال ها شناخته شده، حالا بعد از مدتی دوری، مجدداً و این بار کاملاً دست پر به این جعبه جادویی برگشته است. او این روزها با سریال «آسمان من» هر شب روی آنتن شبکه 3حضور دارد و به جنگ با تروریست ها می رود. سریالی جدید از محمدرضا آهنج که قهرمان های اصلی آن کسانی هستند که مسئولیت امنیت پرواز را بر عهده دارند و قصه شان از سال های میانی دهه 60 آغاز می شود. حکیمی یکی از شخصیت های اصلی سریال است و با بازی در این پروژه اکشن و هیجانی، چهره خاصی از یک نیروی امنیتی خبره را به نمایش گذاشته است. دانیال حکیمی به خاطر حضورش در«آسمان من» تا چند هفته سر زبان هاست و احتمالاً مدت کوتاهی پس از آن باز هم تصویر او را در قاب تلویزیون خواهیم دید. حکیمی جدا از «آســمان من» که این روزها پخش می شود، یک سریال دیگر را هم در دست تولید دارد، کار «دور دست ها» که کارگردان آن جواد ارشاد است و نزدیک به 70درصد آن هم تصویربرداری شده است. حکیمی در این سریال نقش اصلی قصه یعنی شخصیت رسول را بازی می کند. شخصیتی که یک کارخانه تولید روغن خوراکی دارد و این روزها در آستانه 25سالگی کارخانه اش درگیر مسائل مالی و ورشکستگی شــده است. 19بازیگر اصلی و 27بازیگر فرعی در این پروژه بازی می کنند و در شهرهای تهران، کرج، جویبار و قائم شهر جلوی دوربین رفته اند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
چهره ها خبرها
تعداد بازدید : 44
یدا... صمدی
یدا... صمدی ازکارگردانانی است که در دهه 60 وارد سینما شد. نخستین فیلم او «مردی که زیاد می دانست» در سال 64 به نمایش درآمد. صمدی در ادامه ساخت فیلم های اجتماعی– کمدی به سراغ «اتوبوس» رفت؛ فیلمی که به پرمخاطب ترین فیلم صمدی تبدیل شد. وی در فیلم بعدی اش «ایستگاه» سنت شکنی کرد و این بار به سراغ سینمای کمدی نرفت. «ساوالان» فیلم بعدی صمدی و موفقیت بعدی او در گیشه بود. «آپارتمان شماره13» و «دو نفر و نصفی» بازگشت صمدی به سینمای کمدی بود. «دمرل» و «معجزه خنده» در سال های1373و 1375با وجود فروش مناسب شان افت محسوسی برای صمدی در گیشه بودند. بعد از این دو فیلم یدا... صمدی به امید تکرار موفقیت «ساوالان،» «سارای» را به زبان ترکی ساخت. وی در سال1381در اوج محبوبیت پرویز پرستویی، از این بازیگر در فیلم «بانوی من» استفاده کرد. بعد ازاین فیلم صمدی درگیر ساخت سریال «شهر آشوب» شد که قرار بود نسخه سینمایی آن نیز اکران عمومی شود. بعد از این فیلم-مجموعه، او «کلانتری غیرانتفاعی» را ساخت که با 8 هزار مخاطب، ضعیف ترین فیلم صمدی در جذب مخاطب بود. «پدر آن دیگری» فیلم تازه وی تا امروز بیش از 60هزار مخاطب داشته و با 370میلیون تومان، پرفروش ترین فیلم وی تا امروز است و می تواند شروع تازه ای برای این کارگردان در جذب مخاطب باشد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نمای نزدیک
تعداد بازدید : 24
میترا حجار
بعد از به دست آوردن فرصت بازی رو به روی محمدرضا فروتن در «متولد ماه مهر» و هم چنین قرار گرفتن جلوی دوربین کیمیایی در اعتراض، تبدیل به بازیگر شناخته شده ای شد. او در مجموعه پرمخاطب «پلیس جوان» نیز حاضر بود و به خوبی از پس به اجرا درآوردن شخصیت اعصاب خردکن آن در این فیلم برآمد. حجار برای مدتی یکی از بازیگران مهم سینمای ایران بود اما تصمیم گرفت برای تحصیل به آمریکا برود. او در این کشور در چند فیلم و سریال بازی کرد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تولید جدید سینما
تعداد بازدید : 33
متولد 65
فیلم سینمایی «متولد 65» محصول جدید مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به کارگردانی مجید توکلی و تهیهکنندگی محمد مهدی عسگرپور، با اتمام آخرین مراحل فنی تولید آماده نمایش عمومی شد.
احسان امانی، مریم سعادت، پدرام شریفی و هنگامه حمیدزاده از جمله بازیگران فیلم «متولد ۶۵» هستند که اولین ساخته بلند مجید توکلی محسوب میشود.
این فیلم سینمایی داستان دختر و پسر جوانی را روایت میکند که با رویای پولدار شدن، خود را در شخصیتهای مختلف اجتماعی جا میزنند و از این طریق میخواهند به خواستههای خود برسند! آن ها بهطور اتفاقی به عنوان خریدار به ساختمانی مراجعه میکنند، ولی در ادامه با حقایقی رو به رو میشوند. جمیله دارالشفایی نگارش فیلم نامه را بر عهده داشت.
مجید توکلی تاکنون فیلم تلویزیونی «زیگ زاگ»، فیلمهای مستند «سلطان» و «سرو ساعی» و فیلمهای کوتاه «دوئل» و «پیتوک» را در کارنامه کارگردانی خود به ثبت رسانده است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نمای دور
تعداد بازدید : 20
ابوت و کاستلو
تصور کنید دو نفر جلوی دوربین ایستادهاند و قرار است برای اولین بار برنامهای تلویزیونی را اجرا کنند. ناگهان یکی به دیگری میگوید:«شما دوست داری بیسبال بازی کنی؟» و او هم جواب می دهد:«آره، بریم بازی کنیم» بعد دو نفری از جلوی دوربین کنار میروند.
این حرکت «بود ابوت» و «لو کاستلو» در اولین اجرای مشترکی که با هم داشتند همه را شگفتزده کرد. اگر خیال کردید که آن ها جلوی دوربین برگشتند سخت در اشتباه هستید! ابوت و کاستلو دیوانهتر از این حرفها بودند.
ابوت و کاستلو از سال 1940 همکاری دو نفرهشان را در سینما آغاز کردند و این همکاری 15سال ادامه داشت.
کاستلو که همیشه نقش آدم خنگ ماجرا را بازی میکرد در سال 1959 در 53 سالگی فوت کرد و ابوت هم که همیشه نقش مخالفخوان را بر عهده داشت در سال 1974 در 87 سالگی با دنیا خداحافظی کرد.
آن ها تقریباً در 40 فیلم با یکدیگر همبازی بودند. آن ها بین سالهای 1941 تا 1953 همیشه در جدول 20 چهره محبوب آمریکا قرار داشتند. در سال 1942 رتبه اول این فهرست را به دست آوردند و در بسیاری از سال ها در رتبههای سوم تا پنجم محبوب ترین ها قرار گرفتند.
شوخی های سیاسی آن ها در برنامههای تلویزیونیشان با سیاستمداران آمریکایی جزو مهمترین ویژگیهای این دو زوج هنرمند بود. آن ها از مخالفان بزرگ جنگ بودند.
در سال 2009 اسکات آلن نولان کتابی بر مبنای فیلم ها و اجراهای ضد جنگ این دو کمدین نوشت.
چندین مجموعه انیمیشن کمدی هم بر مبنای این 2 شخصیت در دهههای 70 و80 ساخته شد که همگی آثار پرمخاطبی بودند. «ابوت و کاستلو با فرانکنشتاین ملاقات میکنند» و «ابوت و کاستلو به آفریقا می روند»، «ابوت و کاستلو به دنبال شبح»، «ابوت و کاستلو پرواز را نگهدار»، «ابوت و کاستلو در آلاسکا»، «ابوت و کاستلو در بازیگوشهای دهه 90» و «ابوت و کاستلو در برو به مکزیک» معروفترین آثار این زوج کمدی هستند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.