اینجا همه کارگرند، همه صاحب کارند، همه مزد بگیرند، با عشق، علاقه و با تمام توان کار می کنند، به فکر این که ساعت کارشان به پایان برسد، نیستند. تمام امید و تلاش آن ها این است که سرپناهی بسازند و آرامش را به یک خانواده بی سرپناه برگردانند. همه همچون کارگر، با تمام توان کار می کنند چون دوربین الهی هرکس را به میزان کارش می بیند و چیزی بر او پوشیده نیست. دنیایی عجیب و شنیدنی دارد پاتوق جوانان خیر خانه ساز؛ از پول تو جیبی تا جمع آوری کمک از دیگران! عشق آنان این است که بی سرپناهی، پناه بگیرد، جوانان و نوجوانان هسته مرکزی این جمعیت هستند اما خیران هم با کمک های خود تشویق شان می کنند. قدم های خوب برخی دستگاه ها از قبیل حمایت های دادستانی و ... نیز چراغ هایش روشن است جالب تر این که دانش آموزان و نوجوانان همپای دانشجویان و جوانان در این امر خیر مسابقه گذاشته اند و فقط می توان گفت: آفرین، آفرین؛ پایدار باد واژه های امید خیران دعای بی سرپناهان در حق تان مستجاب باد ...
سکانس اول: زندگی با 3 معلول در یک بیغوله
شب سردی است. صدای زوزه سگ ها سکوت بیابان را شکسته است؛ بیابانی که دور از هیاهوی شهر و در حاشیه واقع شده است. نور ماه از چهارچوبی که شاید قرار بوده روزی پنجره باشد اما نیست، داخل بیغوله را روشن کرده است. در این بیغوله، صدای دندان های 3 کودک معلول که از سرما به هم ساییده می شوند، باعث می شود پدر صدای فریاد گرسنگی شکمش را فراموش کند. اینجا محل زندگی یک خانواده است؛ خانواده ای 5 نفره که هر 3 فرزند خانواده معلول هستند.
هرچند پدر خانواده از کار افتاده است، اما مسئولیت سنگین پدر بودن، آن هم با 3 فرزند معلول، اجازه نمی دهد از کارافتادگی بر او غلبه کند و توانش را برای کار کردن از او بگیرد.
از صبح تا شب در ترافیک و شلوغی شهر بالا و پایین می شود و به هر دری می زند تا شاید بتواند با جمع آوری ضایعات و فروش آن ها لقمه نانی برای خانواده اش مهیا کند اما دریغ و افسوس از این که چرخ زندگی اگر نخواهد بچرخد، نمی چرخد!
سکانس دوم: اینجا همه از حال هم با خبرند
اقامه نماز مغرب و عشا در مسجد ناظر آباد یکی از چند ده حاشیه شهر بجنورد، مرکز خراسان شمالی، حال و هوای دیگری دارد.
عکس شهید «برزو باغچقی» در قابی روی دیوار مسجد حکایت از همت بالای اهالی این محله دارد. کودکان، دانش آموزان و دانشجویان مسجد را پر کرده اند. صوت دلنشین اذان در کنار تجمع کودکان، نوجوانان و جوانان، حال و هوایی دلچسب و دلنشین به فضای مسجد کوچک ناظرآباد داده است.در این مسجد همه به واسطه بسیج خودجوش دانشجویی «خادمان ولی نعمتان انقلاب اسلامی»، از حال همسایه شان که با 3 کودک معلول در بیغوله ای زندگی و به سختی امرار معاش می کنند، با خبر هستند.
این جا همه از حال هم مطلع هستند و می دانند اسم فضایی را که این خانواده 5 نفره در آن زندگی می کنند، نمی شود خانه گذاشت. نه گرمایی در آن وجود دارد و نه در و پنجره ای؛ یک چاردیواری بدون هیچ حفاظ و وسیله گرمایشی است. این مثلا خانه، در انتهای کوچه ناظر آباد 25 واقع شده است و تا 2 ماه قبل خانواده ای با 5 عضو در آنجا زندگی می کردند و شب ها از سرمای هوا با گرمای چوب همدم می شدند و هر از گاهی میزبان اجباری سگ های ولگردی بودند که از سوز سرما به گرمای تخیلی آن چار دیواری پناه می بردند.
کودکان و جوانان محله ناظر آباد 2 ماه قبل که برای اقامه نماز جماعت به مسجد محل رفته بودند، از اوضاع و احوال این خانواده مطلع شدند و همگی با هم کمر همت بستند تا با دستان خالی و غیرت بی مثال شان همانند هم محله ای شان شهید «برزو باغچقی» کاری جهادی انجام دهند.
همه به نوعی دغدغه کمک به این خانواده 5 نفره را داشتند و تصمیم گرفتند تا هر کسی کاری در توان خود انجام دهد. خیران نیز از طریق شبکه های اجتماعی از حال و احوال این خانواده مطلع شدند و مصالح مورد نیاز برای خانه سازی را تأمین کردند.
سکانس سوم: نماد همدلی
طبق قرار قبلی، همه با هم در زمان تعیین شده، در خانه این خانواده حضور یافتند. هر کسی هرچه در توان داشت آورده بود؛ یکی فرغون و دیگری بیل و تیشه. قرار گذاشته بودند تا با هم سرپناه این خانواده 5 نفره را بازسازی کنند؛ با همت و کمک هم آجر روی آجر بگذارند تا پدر این خانواده بیش از این شرمنده همسر و 3 کودک معلول خود نشود و حداقل سرپناهی گرم داشته باشند.
همه کارها با بسیج مردمی و خودجوش انجام شد، یکی مجوز لازم را گرفته بود و دیگری در تعامل با خیران و برخی دستگاه ها، مصالح مورد نیاز را تهیه کرده بود و همه سر قرار حاضر شده بودند تا یکی زور بازویش را به کار گیرد و دیگری هنر بنایی اش را به رخ بکشد و آن یکی با دستان کوچک اما توانمندش، در چیدن آجرها کمک کند.
اهالی محله ناظرآباد تصمیم گرفتند با بسیج مردمی، سرپناه و مأمنی گرم برای هم نوع خود بسازند تا درس ایثار، تلاش، پشتکار و گذشت را به دانش آموزان، دانشجویان و مردمان محله خود بدهند تا به همه بگویند، ناظرآباد آن چیزی نیست که عده ای می گویند بلکه محله ای است سرشار از حس نوع دوستی و علاقمند به انجام کارهای فرهنگی و خداپسندانه.
تکمیل خانه این خانواده 5 نفره قرار است به پایان برسد و قطعاً کودکان معلول این خانه، همچنان که از گرمای کلبه کوچک شان لذت خواهند برد، گرمای محبت اهالی بیشتر به وجدشان خواهد آورد و یادشان خواهد ماند که هنوز هستند دستانی که با هیچ، به یاری نیازمندان می شتابند و دانش آموزان و دانشجویان محله ناظر آباد هم هر روز با گذر از کنار این خانه و تماشای لبخند کودکان معلول خانواده که حاکی از قدردانی آن هاست، لذت دستگیری از نیازمندان و کمک به هم نوع را بیشتر و با همه وجود حس می کنند و این چنین کارها را ادامه خواهند داد.